در هنر ایران (به ویژه دوران اسلامی) و کلاً در هنر مشرق زمین، اما عکس این جریان مشهود است. در هنر ایران، هیچگاه زیبایی، نمایش عریان اندام انسان نبوده و هنر این دیار، پیش و به خصوص بعد از اسلام، به طور کلی برای انسان- خاصه، زنان – حرمب خاصی قائل بوده است.
نقوشی که از البسه ملل گوناگون در حجاری های تخت جمشید باقی مانده، دقیقاً نشانگر پوشیدگی شرقی ها و از جمله ایرانی ها در آن روزگاران است. بر اساس این نقوش، لباس پارسی ها لباده ای بلند و چین دار است و این لباس در تمامی نقوش تخت جمشید بر تن سلاطین هخامنشی دیده می شود. چنانکه اعراب و بابلی ها و مصری ها وحبشی ها وعده ای دیگر نیز لباس بلند پوشیده اند.
ضمناً در عصر سلاطین هخامنشی (بر خلاف دوران ساسانی) نقش زن یا ملکه در نقوش برجسته دیده نمی شود و نقوش تخت جمشید سرشار از صفوف مردان است، این امر، نشانگر عدم دخالت زنان در امور سیاسی بوده و یا آنکه نمی خواسته اند زن اسباب نمایش و تبلیغ باشد. در داستان استر و مرد خای، که در عهد عتیق نیز آمده است، می بینیم زمانی که خشایار شاه سرمست از جام شراب، از ملکه ی زیبای خویش (وشتی) می خواهد پای به مجلس عیش درباری گذارد تا شاه زیبایی او را به حضار مجلس نشان دهد، ملکه ی نجیب ایرانی از جلوه فروشی به نامحرمان امتناع می ورزد و به قیمت از دست دادن شهبانویی، تن به این عمل زشت نمی دهد.
از عصر هخامنشی که بگذریم، در تمام نقوش برجسته سلاطین عصر اشکانی، شلوار های بسیار پهن و چین دار دیده می شود.
افزون بر، این باید از یک بشقاب نقره ی کهن یاد کرد که هم اینک در کتابخانه ی ملی فرانسه نگهداری می شود. در تصاویر این بشقاب که نمونه هایی از لباس زنان ایرانی در اواخر عهد ساسانی یا پس از آن را نشان می دهد، زنان هرکدام دو پیراهن روی هم پوشیده اند یکی از آنها، چادری بر سر دارد که شبیه چادر معمول زنان کشورمان در عصر حاضر است.
در دو تصویر به جا مانده از لباس زنان ایرانی در عصر هخامنشی و اشکانی نیز می بینیم که زنان عموما چادر بر سردارند و پیراهن های بلندی که تا مچ پای آنان را می پوشاند، به تن کرده اند.
مزید بر آنچه گفتیم، در منیاتور های ایرانی، زن در نهایت سادگی تصویر شده و دارای حجاب و پوشاک بلند است. حتی در صحنه های عیش و طرب درباری، زنان رقصنده و نوازنده، به نحو محجوب تصویر شده اند. خانم بنفشه حجازی، طی بحث ممتع، حجاب و پوشیدگی زن را در نقاشی های مینیاتور نشان داده است.
حتی واژه هایی که در زبان فارسی برای لباس به کار رفته، حاکی از ستر و پوشیدگی است: پوشش، پوشاک، تن پوش، پوش (به معنای جامه و نیز خیمه)، پوشنی (به معنای پوشش و نیز مطلق پوشیدنی)، پوشیدنی، روپوش، زیر پوش، بالا پوش، پوشک، پرده پوش پرده گیان (دوشیز گان و زنان حرم )، شیک پوش، سیاهپوش، سفید پوش، سبز پوش، سرخ پوش، پشمینه پوش، پلنینه پوش، زره پوش، کفن پوش، روبنده، پوشینه، نقاب، و...
این ها همه می رساند که لباس در فرهنگ کهن ایران، وسیله ای برای پوشاندن بدن و مخفی نمودن از چشم دیگران است، و این در حالی است که در زبان انگلیسی، به جای واژه ی لباس و پوشاک، لفظ dress به کار می رود که از ریشه لاتینی directus از معنی مستقیم کردن، مرتب ساختن، آماده کردن، آراسته کردن و زینت کردن گرفته شده است و بخوبی پیداست که در این زبان فلسفه اصلی لباس، آراستگی و زیبایی و مرتب و منظم بودن است نه ستر و پوشیدگی آن.
بر گرفته از کتاب بوسه بر خاک پی حیدر ، علی ابوالحسنی، صفحات279-286
ارسال شده توسط: ن - ص
کلیدواژه ها: